ای حسین ای از ازل پا بست ما
ای به دستت اختیار هست ما
در غریبی آشنای عالمی
عبد مایی و خدای عالمی
زخم، روی زخم از ما خواستی
تا شهادت را به خون آراستی
روز پیمان تو و پیوند ماست
چاک هر زخمت گل لبخند ماست
ما تو را با زخم تن آراستیم
از تو در دریای خون، سر خواستیم
ای تو را الله، شاءَ اَن یُراک
با لب عطشان و جسم چاکچاک
پیشتر زین چار مام و هفت باب
کربلا را بر تو کردیم انتخاب
آسمانِ اوفتاده بر زمین
مقتلت آغوش رب العالمین
ما شراب از خم لایت داده ایم
جام لبریز از بلایت دادهایم
ما تو را در کربلا آورده ایم
ما تو را در خویش، فانی کرده ایم
زخم ما گردیده بر تن جوشنت
خون ما جاری است از پیراهنت
ما پسندیدیم انصار تو را
ما خریداریم ایثار تو را
در منای ما فدایی گشته ای
ما حسینی، تو خدایی گشته ای
بال جان را باز کردی یاحسین
تا خدا پرواز کردی یاحسین
بر شفاعت خون یک یارت بس است
خنده ی حُر گنهکارت بس است
آسمانا! بر زمین افتادهای
هستی ات را در ره ما دادهای
دوست داری تا که بی چون و چرا
باز گردانیم یاران تو را
با همین قدر و جلال و احترام
زخمهایت را ببخشیم التیام
این تو و این لالههای یاس تو
قاسم و عبد الله و عباس تو
دشت را بر تو گلستان می کنیم
نیزه ها را سرو بُستان می کنیم
شه که در دریای خون افتاده بود
باز بر زخم دگر آماده بود
در هجوم آن همه بیدادها
خواست از هر زخم او فریادها
کای رضایت مقصد و مقصود من
خالق من! رب من! معبود من
زخم تو شیرینتر از هر مرهم است
هرچه زخمم روی زخم آید کم است
کاش تا بازت فدایی آورم
بود هفتاد و دو یار دیگرم
کاش زخم نیزهها و تیرها
باز میشد طعمه ی شمشیرها
کاش گرگان باز چنگم میزدند
در همین گودال سنگم میزدند
در منای سرخ خون کردم وقوف
گشته لبیکم خُذینی یاسیوف
سنگها میخورد بر آیینهاش
زانوی قاتل به روی سینهاش
خون و روی حی سبحان آه !آه!
پای کفر و قلب قرآن آه! آه!
کاش می مُردم نمیگفتم سخن
سر به ده ضربت جدا شد از بدن
سر به رویِ دستِ قاتل، میگریست
چشم زهرا در مقابل میگریست
قلب دریا آب میشد با حسین
آب هم فریاد میزد یاحسین
بسکه «میثم!» گفتی و افروختی
مُلک نامحدود حق را سوختی
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
- شنبه
- 9
- آذر
- 1392
- ساعت
- 6:59
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه