ای زمین وآسمان مبهوت ایمانت حسین
شد فضای کوفه عطرآگین زقرآنت حسین
ای فروزان آفتابم گرهلالت خوانده ام
دیده ام یکباره شد مبهوت وحیرانت حسین
سخت دلتنگ است زینب، ناطق قرآن بخوان
تا شود آرام دل ازصوت قرآنت حسین
همره خوناب دل کز دیده آید برون
خون چکد برروی نی ازلعل عطشانت حسین
کی شود گردوغباری مانع ازتابیدنت
گرشده خاکستری رخسار تابانت حسین
چشم درچشم من وطفلان خود داری هنوز
صف زده مژگان اشکی روی دامانت حسین
تاکنی این کاروان را رهبری از روی نی
رهبر بیداری وباز است چشمانت حسین
باتو گرم گفتگو بودم که ناگه ازستم
سنگ زدسنگین دلی برروی رخشانت حسین
لب گشا حرفی بزن با دختر گریان خود
تا نکرده جان خودرا او به قربانت حسین
همنوا با ناله های من وفائی روز وشب
می شود با اشک وگریه مرثیه خوانت حسین
شاعر : استاد سید هاشم وفایی
- دوشنبه
- 11
- آذر
- 1392
- ساعت
- 6:25
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه