• جمعه 14 اردیبهشت 03


شعر بقیع -( اى راهیان شهر نور، این جا بقیع است )

41795

اى راهیان شهر نور، این جا بقیع است
 این خاك عنبر بوى مشك آسا، بقیع است
 این جا هزاران داستان نا گفته دارد
  این جا دو صد سرّ نهان بنهفته دارد
سوز جگرها بس در این خاك بقیع است
 بیرون ز حدّ عقل ادراك بقیع است
 آیینهٔ آیین حق را قبر این جاست
  خاكش عجین با زهر تلخ و صبر این جاست
 این خاك تا عرش خدا ره توشه دارد
  ركن و حطیم و كعبه در هر گوشه دارد
 بیمار عشق سرمدى را تربت این جاست
  یك شهر نى، یك دهر حزن و غربت این جاست
 این جا به «كرّمنا بنى آدم» طراز است
 از این زمین تا عرش رحمان راه، باز است
 ایمان و عشق و سرِّ حق را جوهر این جاست
 انهار نور و چشمه سار كوثر این جاست
 روح عروج «اِرجعى» پویاست این جا
 خاكش قرین با تربت زهراست این جا
 عطرى ز بوى بقعه زهرا در این جاست
  حزنى ز اندوه شب مولا در این جاست
 داناى اسرار نهانِ این جهان كو؟
  فرزند زهرا، مهدى صاحب زمان كو؟
 كو آن كه از هر بى نشان دارد نشانه؟
  كو آن كه باشد آگه از دفن شبانه؟
 كو آن كه ریزد اشك و از سیلى بگوید
  با سوز دل از صورت نیلى بگوید
 تا از مزار مخفى مادر بگوید
  تا از جفاى خصم بد گوهر بگوید
 اى دست حق، وى حجّت خلاّق دادار
  زنجیر و غُل از گردن بیمار بردار

 

شاعر : محمد آزادگان

  • دوشنبه
  • 11
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 15:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران