گفتم ای مرد در این وادیه من تنهایم
بزنی یا نزنی منکه خودم میآیم
تو عرب هستی و من دخترکِ نوپایی
صورتم را که زدی، ضربه مزن برپایم
مزن اینقدر پیاپِی بـه تنِ مجروحم
رحم کن بر منِ افسرده، نمانده نایم
اندکی صبر نما بعد بِکش مویم را
صبر کن تا رود از دیدهی من بابایم
برو ای مرد در این وادیه مهمان دارم
میزبانِ کمرِ خم شدهي زهرایم
چه قَدَر سنگدلی، لعنت حق باد به تو
دست بردار، در این وادیه من تنهایم
شاعر : رضا باقریان
- چهارشنبه
- 13
- آذر
- 1392
- ساعت
- 16:26
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
رضا باقریان
ارسال دیدگاه