چو لاله خونجگر شد از زهرجفا جواد اهل بیت گل باغ رضا
ز سوز تشنگی کشد پا بر زمین
به چشمش اشک غم به لب دارد نوا
کند این زمزمه بیا یا فاطمه
غریبم من غریب
به مظلومیتم همین باشد گواه که همسر قاتل و سرایم قتلگاه
نمانده در تنم دگر تاب و توان
زنم ناله ز دل کشم از سینه آه
ببین ای مادرم چه آمد بر سرم
غریبم من غریب
اگر سوزد ز زهر تمام پیکرم دم جان دادنم بیاد مادرم
تمام عمر من شده گریه بر او
که روی نیلی اش نرفت از خاطرم
بگریم از غمش غم عمر کمش
غریبم من غریب
چو جدم تشنه لب زنم من دست و پا ولی دیگر نشد سرم از تن جدا
به بام خانه ام اگر رفته تنم
نرفته راس من به روی نیزه ها
کفن شد جسم من ولی او بی کفن
غریبم من غریب
- دوشنبه
- 18
- آذر
- 1392
- ساعت
- 7:17
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه