• سه شنبه 15 آبان 03

 حسن لطفی

شهادت حضرت جواد الائمه علیه‌السلام -(حُجره‌ی سوخته‌اش کاش دری دیگر داشت)

1063

حُجره‌ی سوخته‌اش کاش دری دیگر داشت
این جوان کاش به بالایِ سرش خواهر داشت

چه شده چند کنیز از پسِ در میخندند
یک‌نفر این طرف و چند نفر میخندند

خنده کردند بر این زخم دوایی نرسد
خنده کردند صدایش به صدایی نرسد

طَشت  دَف شُد که نفهمند کسی می‌سوزد
بِینِ این حجره‌ی بسته نفسی می‌سوزد

طَشت را پیشِ لبانش بگذارند ای کاش
کاسه آبی به دهانش بگذارند ای کاش

ظرف از آب پُر اما به زمین می‌کوبند
می‌زند داد ولی پا به زمین می‌کوبند

خنده‌ی بد دهنی میرسد از هلهله ها
ناسزاهای زنی می‌رسد از هلهله ها

خواست بالی بزند غم پَرِ او را سوزاند
خواست آهی بکِشد حَنجر او را سوزاند

گفت آبی و نشد تا که بگوید جگرم
زهر وقتی نفَسِ آخرِ او را سوزاند

می‌کشد پا به زمین تا که بفهمند همه
جگرِ شعله ورش پیکرِ او را سوزاند

خواهری حیف ندارد که به دادش برسد
عوَض‌اش بی کَسی‌اش مادرِ او را سوزاند

 تا بگِریند برایش دو سه همسایه که هست
 رویِ این بام تنش مانده ولی سایه که هست

روی این بام تنش مانده ولی عریان نه...

(حسن لطفی ۹۸/۰۵/۱۰)

  • شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 10:32
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران