شبیه مهر و تسبیحی که بر سجاده می افتد
غم چشمان تو دارد به روی باده می افتد
دو چشمم مات این راهست شاید زود برگردی
ز هجرت اشکهای من به روی جاده می افتد
یقینا لحظه ی مرگ عمو می آید آن لحظه
که پیش چشمهای او برادر زاده می افتد
دلیل بر زمین افتادنت جان عمو سادست
کسی که پهلویش را دست نیزه داد می افتد
یتیمی درد سر دارد نشان غربتش اینست
که بر روی سرت یک لشگر آماده می افتد
تنی که بی زره باشد بیفتد گر بروی خاک
هلال سم مرکب ها به رویش ساده می افتد
غمت آنقدر سنگین بود عمه زینبت افتاد
شبیه مهر و تسبیحی که بر سجاده می افتد
شاعر : سید پوریا هاشمی
- پنج شنبه
- 21
- آذر
- 1392
- ساعت
- 7:15
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سید پوریا هاشمی
ارسال دیدگاه