• دوشنبه 3 دی 03


شعر مرثیه حضرت رقیه(س) -( لحظه ای هم جان زهرا مادرت بابا حسین )

3375
10

لحظه ای هم جان زهرا مادرت بابا حسین
چشم خود وا کن به روی دخترت بابا حسین
خواهم امشب با سرشک خود نمایم شستشو
این سر و روی پر از خاکسترت بابا حسین
این خرابه گوئیا بیت الحرام من شده
تو شدی کعبه و من هم زائرت بابا حسین
خار رفته در کف پای من و عفوم نما
گر نمی خیزم کنون در محضرت بابا حسین
بر روی نیزه چها دیدی که گریه کرده ای
دخترت قربان این چشم ترت بابا حسین
کاش دستی داشتی و می گرفتی ام به بر
تا که بوسه می زدم بر حنجرت بابا حسین
چون تو بابا من هم از عمه خجالت می کشم
بسکه زحمت داده ام بر خواهرت بابا حسین
ای فروغ دیده زهرا تو هم چیزی بگو
با کلامت جان بده بر دخترت بابا حسین
بسکه از سیلی به رویم رنگ نیلی داده اند
دیدنی شد این گل نیلوفرت بابا حسین
خواب دیدم بر لب و دندانت ای قاری من
چوب می زد دشمن کین پرورت بابا حسین
غیبتش را در مدینه تا کند جبران عدو
می زند من را به جای مادرت بابا حسین
از چه رو کف می زنند و پایکوبی می کنند
شامیان پای سر آب آورت بابا حسین
من سر هم بازیم را روی نیزه دیده ام
باز دلتنگم برای اصغرت بابا حسین
تا که سیلی زد مرا دیدم به چشمان خودم
بود دست ساربان انگشترت بابا حسین

 

  • پنج شنبه
  • 21
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 8:3
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران