شعر بسیار زیبا در باره ی کوفه و شام
مناجات با حضرت زینب (س)
غصه ات دروازه ی ساعات بود
قلب شهر شام در آفات بود
رأس اربابت به روی نیزه بود
دختری محو جمالش مات بود
روز عاشورا حسین دلواپس
لحظه های پر غم فردات بود
لحظه لحظه بر زمین خوردی چرا
چون که خاری داخل پاهات بود
تو نگفتی شمر دون از چه چرا
روی رأس پر ز خون پاهات بود
تو عزیزی و عدویت شد ذلیل
بر لب تو جمله ی هیهات بود
از همه زشتی این مردم چه طور
"ما رأیت " جمله ی زیبات بود
از محرم تا صفر یا زینبا
در تمام روضه ها پیدات بود
ظلم هایی که به تو کردند از
کینه های دوره ی بابات بود
در مصاف عاشقو معشوق هم
کربلا منزلگه و میقات بود
از من بی دل مپرس ای زینبا
قسمت این کودکان خیرات بود؟
سالها یا زینبا در کربلا
ناله ات گرما ده اصوات بود
تا زمانی که حسین پیش تو بود
در زمین نه بلکه در جنات بود
در تمام را کوفه نور دل
گریه ات سرگرمی اوقات بود
ناله هایت بهر دین مصطفی
از برای ماندن و اثبات بود
نه فقط قلب من و امثال من
از غمت گریان همه ذرات بود
در تنور آتش کوفه سر
این حسینت آیه ی مشکات بود
کشته ی بی سر درون قتلگاه
دید زینب منفصل اجزات بود
معجزه در کربلا بسیار بود
رأس بر نی خود یک از آیات بود
بهر حاجات دل "جعفر" همی
چشم تو دروازه ی حاجات بود
سروده جعفر ابوالفتحی
- پنج شنبه
- 17
- آذر
- 1390
- ساعت
- 14:12
- نوشته شده توسط
- جعفر ابوالفتحی
- شاعر:
-
جعفر ابوالفتحی
ارسال دیدگاه