فتنه و بیداد و بلا بود شام
سخت تر از کرب و بلا بود شام
شام بلا تیره تر از شام بود
آل علی در ملأ عام بود
قافله تا وارد دروازه شد
داغ جگر سوختگان تازه شد
خلق به دور اسرا صف زدند
کوچه به کوچه همگی کف زدند
ساز و نی و نغمه و آهنگ بود
دسته گل سنگدلان سنگ بود
خنده به رأس شهدا می زدند
طعنه به ناموس خدا می زدند
سنگ دل روسیهی جارچی ست
جار زند این سر یک خارجی ست
شهـر پـر از جلوۀ قرآن شده
سنـگ نثـار سرِ مهمـان شده
سکینه و فاطمه را میزدند
فاش بگویم، همه را میزدند
ماه سر نیزه پدیدار بود!؟
یا سر عباس علمدار بود!؟
هیچ شنیدید که از گَرد راه
پرده کشد باد به رخسار ماه!؟
سنگ بر آن قرص قمر می زدند
بر دل اختران شرر می زدند
دیدهء اطفال به سیمای او
چشم سکینه شده سقای او
دوخته چشم از سر نی بر حسین
اشك فشان، غرق شده در حسین
مانده سر نیزه به حال سجود
مهر جبینش شده محو از عمود
دیدهء اکبر سر نی نیم باز
بر لب او مانده اذان نماز
رأس امام شهدا روى نی
کرده چهل مرحله معراج، طی
هیچ شنیدید که در موج خون
صورت خورشید شود لاله گون!؟
ماه، خجل از رخ نورانیش
سنگ، زده بوسه به پیشانیش
چون تن پاکش که ز زین اوفتاد
سـر ز سـر نـی بـه زمین اوفتاد
وای ندانم که چه تقدیر بود
دست خدا در غل و زنجیر بود
وای مـن و وای من و وای من
هلهله و گریۀ مولای من!
چنگ و دف و دیدۀ گریان کجا؟
بـزم مـی و آیـۀ قرآن کجا؟
ایـن سخن سید اهل ولاست
شام بلا سختتر از کربلاست
- سه شنبه
- 16
- مهر
- 1398
- ساعت
- 15:30
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه