پیچیده بانگ ناله توی صحرا برادر اومدم مثل بابام منم از فتح خیبر
اشکام دونه دونه می ریزه رو گونه
من اومدم اما شرمندم که سه سالت جا موندش تو ویرونه
بیا ازم نپرس که چرا قامتم خمه بیا به روم نیار که چرا لاله هات کمه
حسین وای
غرق خونه دل من داداش از کوفه و شام صدقه سر میدادن نون وخرما به ایتام
مردم توی بزم می از سوز غمهات
می خوندی تو قرآن میزدش با خیزرون بر سر و لبهات
بیا ازم نپرس چه کسی دخترت رو زد بیا به روم نیار کجا حرف از کنیز اومد
حسین وای
همه درد دلامو داداش عباس می دونه خیلی قبره کوچیکش دلمو می سورزونه
روی تن من هست جای کبودی ها
از وقتی زدن ما رو پیش چشم اباالفضل یهودی ها
بیا ازم نپرس چی کشیدیم تو شهر شام بیا به روم نیار که می لرزه هنور صدام
حسین وای
شاعر : امیر حسین سالاروند
- سه شنبه
- 3
- دی
- 1392
- ساعت
- 5:19
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
امیر حسن سالاروند
ارسال دیدگاه