علت عاشقی ام دست کریمانه ی توست
چشم امید من آقا به در خانه ی توست
روی خاک قدمت صورت خود میکشم و
به اشاره همه گویند که یوانه ی توست
من که آواره ی شهرم تو چنین خواسته ای
دل آشفته ی من از می و پیمانه ی توست
پرچم یا حسنم روز قیامت بالاست
نوکرت تا به ابد بر در کاشانه ی توست
با حسن گفتنمان عرش خدا ریخت به هم
علتش غربت و آن نام غریبانه ی توست
هر کجا پر بکشم باز بقیع جای من است
چون کبوتر که فقط جلد به میخانه ی توست
بر سرم میزنم و اشک امانم ندهد
غصه ی چشم من از گنبد ویرانه ی توست
این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست
تو که هستی که حسین عاشق و پروانه ی توست؟
اگرم نام حسین بر لبمان رنگین است
این هم از لطف و نگاه و دم شاهانه ی توست
شاعر : جواد قدوسی
- یکشنبه
- 8
- دی
- 1392
- ساعت
- 5:19
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
جواد قدوسی
ارسال دیدگاه