تو جلوۀ ربّی، حرمت هم طورت
تا طور رسیدیم همه با نورت
معراجِ خدا باغچه ای در باغت
جبریل مقرب شده یک غور¬ت
ما لب نزدیم باده¬ی هر کس را
آن باده حلال است که با انگورت
من عبد توأم بیشتر از مقدورم
تو ربّ منی بیشتر از مقدورت
آهو که زیاد است، مرا کلب کنید
ای جان به فدای تو و جنس جورت!
ما یاد گرفتیم که خرجت نکنیم
از برکتِ سلمانیِ نیشابورت
می میرم و زنده می شوم صد دفعه
نقاره که می زنند یعنی «صور»ت
پیش تو بزرگان همه کوچک هستند
آن گونه که می شود سلیمان مورت
شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان
- یکشنبه
- 15
- دی
- 1392
- ساعت
- 15:19
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
علی اکبر لطیفیان
ارسال دیدگاه