یک دلم رو بسوی قبله ی هشتم دارد
یک دلم میل حریم حرم قم دارد
خواستم روضه بخوانم ز برادر، دل گفت
خواهرش وقت عزا حقّ تقدم دارد
***
چه قدر، جان برادر به زمین می افتی
ای عزیز دل خواهر به زمین می افتی
تو علی هستی و در کوچه بسمت حجره
مثل زهرای پیمبر به زمین می افتی
***
این عبایی که کشیدی به سرت یعنی چه
این قد خم شده و مختصرت یعنی چه
کاخ مأمون چه به روز دل تو آورده
روی لب، لخته ی خون جگرت یعنی چه
***
از نفس های تو اندوه و غمت می ریزد
هر قدم، عمر تو پای قدمت می ریزد
هی نفس، سرفه، نفس، سرفه، نفس، وای چقدر
پاره پاره جگر از بازدمت می ریزد
***
حجره بسته است برادر، چه سرت می آید
چه کسی بر بدن محتضرت می آید
خواهرت نیست اگر، مانده برایت پسری
شکر حق، لحظه ی آخر پسرت می آید
***
خوش بحالت! پسری مانده برایت، مولا
قوّت بال و پری مانده برایت، مولا
خوش بحال پسرت، هست سرت در بر او
خوش بحالت که سری مانده برایت مولا
شاعر : امیر عظیمی
- یکشنبه
- 15
- دی
- 1392
- ساعت
- 15:49
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
امیر عظیمی
ارسال دیدگاه