• دوشنبه 3 دی 03

 محسن کاویانی

شعر امام مجتبی(ع)-شهادت -( تیری که سمتش رفت هم حتی ، مثل کمان قدش کمانی بود )

2158
2

تیری که سمتش رفت هم حتی ، مثل کمان قدش کمانی بود
از دست آدم ها! رها می شد ، شرمنده از این ناتوانی بود
تابوت گل را بوسه زد افتاد ، از شدت شرمندگی جان داد
درپای مردی آسمان پیشه ، مردی که صلحش جان فشانی بود!
مردی که تنها رفت تا میقات ، دلخسته از تفریط و از افراط
برقلب پاکش صدهزاران زخم ، از مومنان نهروانی بود
ای کاش زخمش زخم خنجر بود ، زخم زبان از مرگ بدتر بود
زخم زبان هایی که او می خورد ، پاداش عمری مهربانی بود
از بس که عمری ابن ملجم ها ، با اسم یاری دور او بودند
وقت نمازش هم زره می بست ، مردی که اوج پهلوانی بود
هی برد دندان بر جگر آخر ، صبرش به لب آمد ولی پرپر!
آن روز تشت خانه چون دشت ، گل های سرخ و ارغوانی بود
دلخسته بود از همنشینی ها ، با قاتلین مادرش زهرا
زهری که نوشید آخرش، تنها، شیرینیش در زندگانی بود...

 

شاعر : محسن کاویانی

  • یکشنبه
  • 15
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 16:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران