اگر که روی براین بارگاه آوردم
دوباره برحرم تو پناه آوردم
تهی است گرچه دودستم ،ولی به همراهم
دوکاسه اشک ودلی غرق آه آوردم
نفس کشیدن دراین حریم تسبیح است
زفیض لطف تو روبراله آوردم
نبسته ای توبرویم درحرم ،امّا
مرا ببخش که بار گناه آوردم
چگونه شرم نریزد زچشم خونبارم
زمن تو گل طلبیدی، گیاه آوردم
دخیل گریه به خاک حریم تو بستم
به بی پناهی خود من گواه آوردم
طبیب دل نگه تو شفای حال من است
اگر حضور تو حال تباه آوردم
سیاه نامۀ مارا سفید کن از لطف
که نامۀ عملم راسیاه آوردم
رهی دراز و بسی سخت پیش رو دارم
ولا و مهر تو را زاد راه آوردم
بپاس اینکه شفاعت کنی «وفائی» را
ببین که ملتمسانه نگاه آوردم
شاعر : استاد سید هاشم وفایی
- دوشنبه
- 16
- دی
- 1392
- ساعت
- 13:6
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه