• شنبه 3 آذر 03


شعر بازگشت کاروان به مدینه -( کجایی که ببینی غم گرفتم )

34215
1

کجایی که ببینی غم گرفتم
عزاداری برا تو کم گرفتم
کجایی که ببینی دم گرفتم
هنوزم معجرو محکم گرفتم
ندارم در دلم شوق پریدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
ندارم مرهمی بر چشم تارم
خبر داری تو از این قلب زارم؟
نپرسید از من و از حال یارم
برادر داشتم,حالا ندارم
به دوش خسته کوه غم کشیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
چرا خونیست پیرهن,نپرسید!
رد زنجیر بر گردن,نپرسید!
چرا پاره شده دامن,نپرسید!
خودش را میزند این زن,نپرسید!
تمام راه را گریان دویدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
همان که میزند خود را رباب است
تمام راه را در آب و تاب است
به یاد دلبرش در آفتاب است
شکسته قامت بزم شراب است
سه شعبه,حرمله,سینه دریدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
همان که زار می گرید سکینه است
عزادار یل ام البنین است
خودش را میزند,یک اربعین است!
بمیرم من هنوزم این چنین است
خودش را میزند هر کوی و برزن
شنیدن کی بود مانند دیدن
منم زینب که از تل می دویدم
خودم را تا به مقتل می کشیدم
به نزدیکی جسمش که رسیدم
صدا زد بی حیا : دیگر بریدم
به پیش چشم خواهر سر بریدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
به دست شمر می دیدم سرش را...
به زیر سم مرکب پیکرش را...
به دست ساربان انگشترش را...
شنیدم ناله های مادرش را...
تمام دشت نامحرم,و یک زن...
شنیدن کی بود مانند دیدن
منم زینب عزادار حسینم
منم زینب که غمخوار حسینم
و حالا من علمدار حسینم
منم زینب که تکرار حسینم
گلای پاکمو از ریشه چیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن

شاعر : یاسین قاسمی

  • چهارشنبه
  • 18
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 12:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران