ای دیده ها به سوی تو یا صاحب الزمان
از غصّة فراق تو الغوث الامان
حالا که دشمن از غم ما شاد می شود
وقت است تا به شیعه کنی روی خود عیان
از کعبه باز ، آی و ز رخ پرده را بگیر
اَحباب را به یاریِ دینِ خدا بخوان
هرگز نبوده رسم تو راندن ز کوی خود
هرگز نبوده رسم تو تنبیه دوستان
دست مرا ز دست عطایت جدا مکن
تا روز حشر سایة بالا سرم بمان
تیر نگاه می زنی و صید می کنی
ای گیسویت کمند ، و ای ابرویت کمان
آلوده ای چو من ، که شود نوکر شما
آقاییِ ترا به همه می دهد نشان
ما که ندیده عاشق روی شما شدیم
این هم کرامتی است از آن چهرة نهان
آیا مرا بحال خودم واگذاری اَم
گیرم غلام کوی تو بَد داده امتحان
عمری است این گدا سرِ کویت نشسته است
سائل به همنشینی تو هست ، خوش گمان
گاهی که خسته بر سر من ، دست می کِشی
پرواز می دهی دل و جان را به بی کران
گاهی مدینه می بری و گاه کربلا
قربان غصّه های تو یا صاحب الزمان
شاعر : محمود ژولیده
- یکشنبه
- 22
- دی
- 1392
- ساعت
- 15:23
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه