خالی تر از قطار بدون ریل ، تنها تر از تمام مسافرها
با پای گریه آمده ام اینجا... گریه غم تمامی شاعر ها...
یک لحظه بی کبوتر و بی گنجشک، خلوت تر از همیشه کنارم باش
من با تو حرف مختصری دارم، دور از نگاه باقی زائرها
از تو بلوغ قافیه می خواهم، از تو شفای لال غزل ها را...
از تو زبان گفتن شعری که، لبریز درد و داغ معاصرها...
ای عشق! ای دلیری بی پایان! یک معجزه حلال دل من کن
نامم اگر به جرئت غم ها نیست، پاکش کن از ملالت خاطرها...
شاعر : سودابه مهیجی
- سه شنبه
- 24
- دی
- 1392
- ساعت
- 12:10
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سودابه مهیجی
ارسال دیدگاه