• دوشنبه 3 دی 03


غزلی زیبا در باره حضرت رقیه (س) - غنچه ی یاس

5081
5

 

دوش در خاطرم آن سرو گل اندام آمد 
باز فارغ دلم از آتش در جام آمد

دانه بر گونه نهادست و به دورش زلفی
همچو صیّاد که با دانه و با دام آمد

 


مصحف رو ، خَجَک خال و خم گیسوی جیم
بین که قدّ الف یوسف از آن لام آمد

صلح خواهست اگر پس به چه کارش آید
جنگ افراز که با ناوک و صمصام آمد

اول عشق اگر این بوده سرانجامش چیست
راضی استم به خدا هر چه که فرجام آمد

نو گلان چمن آسیمه پریشان گشتند
آه ، از خار مغیلان که به اقدام آمد

اختران از پی و خورشید هدایت در پیش
سنگ باران چو شهاب است که در شام آمد

چشم ها خیره بر آن سلسله ی مشکین بود
به نظرگاه عدو زاده ی ضرغام آمد

ز سخنرانی شهدخت علی نالان کفر
بی گمان رفت و پی اش پرچم اسلام آمد

نازم آن غنچه ی یاسی که به حیرت می گفت :
خاک چادر بِزُدا عمه که بابام آمد

بی کران است ، امین ، بحر مصائب ، زانست
هرچه گفتی همه چون قطره ی قمقام آمد

 

شاعر :

امین مقامی

  • سه شنبه
  • 6
  • دی
  • 1390
  • ساعت
  • 8:29
  • نوشته شده توسط
  • امین مقامی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران