نور علی نور با نور، از چشم خورشید تابید
بیرون زد از خاک مغرور، در خود چهل دور چرخید
از کالی اش دور تر شد، چرخید و انگور تر شد
حیّ علی الموت می خواند، تاکی که بر دار پیچید
خون از رگ شاخه اش خورد، عطر تنش سکر آورد
ای کاش که قطع می شد، دستی که از شاخه اش چید
پیراهنی سرخ بر تن، ظرف مطلّا به دامن
هی خوشه خوشه فرو ریخت، در زهر بی شرم رقصید
با حالتی خاضعانه، یک حبّه را پیشکش کرد
یک لحظه شرمنده اش شد، از چهره اش چشم دزدید
نور علی نور انگور، در خون خورشید جوشید
از آسمان خراسان خورشید بر خاک غلطید
شاعر : ساجده سجاد پور
- سه شنبه
- 24
- دی
- 1392
- ساعت
- 12:20
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
ساجده سجاد پور
ارسال دیدگاه