• پنج شنبه 1 آذر 03


غزل امام حسن مجتبی(ع) -( موسیقی شعر من به وجد آمد، امشب شب دیگری ست می دانم )

2498
2

موسیقی شعر من به وجد آمد، امشب شب دیگری ست می دانم
در خانه ی وحی و زادگاه عشق، هنگامه ی محشری ست می دانم
امشب همه ی ستاره ها مشتاق، بر بام مدینه النّبی جمعند
دیوار تمام کوچه های شهر، بی تاب کبوتری ست می دانم
او شأن نزول آیه ی تطهیر، تفسیر زلال باغ اعطیناست
یعنی که شبیه حضرت مولا، قرآن مکرّری ست می دانم
این چشمه ی جاری نخستینی، از کوثر خاتم النبیین ست
مانند امیر مؤمنان او نیز، نخل ثمرآوری ست می دانم
وقت ست که قلب خانه بشکافد، از شوق بشارتی که در راه ست
دامان حریر کعبه سرشار از، عطر خوش قمصری ست می دانم
آغوش رسول غنچه و لبخند، گل می دهد از تبسّمی شیرین
شب های حجاز بعد از این میلاد، شب های معطّری ست می دانم
امشب غزلم چقدر بی تاب ست، در من هیجان دیگری جاری ست
موسیقی شعرم از نفس افتاد، امشب شب دیگری ست می دانم

 

  • سه شنبه
  • 24
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 16:6
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران