• دوشنبه 5 آذر 03

 جواد شیخ الاسلامی

غزل امام زمان(عج) -( دوباره پنجره را بي خبر نخواهي ديد )

1802

دوباره پنجره را بي خبر نخواهي ديد
وَ چشم خسته من را به در نخواهي ديد
همين که ماه حقيقي بر آيد از دل چاه
در آسمان اثري از قمر نخواهي ديد
ميان ماست، همين جا؛ به دور تر هر قدر -
که خيره تر بشوي بيشتر نخواهي ديد
چنين که در پي او خيره اي به صحرا، هيچ -
به جز دو بوته ی بي بار و بر نخواهي ديد
تمام درد همين ست، مرد کم هست و -
ميان سينه ی مردان جگر نخواهي ديد
ز خير تيغ گذشتيم دستشان حتّي
براي ولوله طبل و سپر نخواهي ديد
ولي من و تو دو کوهيم، کوه هايي که
ميان سينه ي مان جز شرر نخواهي ديد
دو کوه تکيه به هم داده ايم و از دشمن
به خون سينه ی ما تشنه تر نخواهي ديد
خلاصه حرف زيادست، اگر به هم برسيم
جداي اين که زمين را زبر نخواهي ديد
دوباره پنجره را بي خبر نمي بيني
وَ پلک خسته ی من را به در نخواهي ديد

 

شاعر : جواد شیخ الاسلامی

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 5:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران