قسم به جان تو ای آشنای دیرینه
همیشه پاک و صمیمی، زلال آئینه
تمام خواب مرا، شب به شب معطّر کرد
گلی شبیه تو، آرام و با طمأنینه!
همین که اسم تو و حرف جاده می آید
دلم قرار ندارد دوباره در سینه
نشسته بی تو در این ازدحام تنهایی
غروب غمزده ای در نگاه آئینه
تمام هفته به دنبال واژه می گردم
وَ شعر می کنم آخر، تو را در آدینه!
شاعر : سید اکبر سلیمانی
- چهارشنبه
- 25
- دی
- 1392
- ساعت
- 6:54
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سید اکبر سلیمانی
ارسال دیدگاه