می خواستم که از تو بگویم، غزل شوی
تا آبروی شعر و فعولن فعل شوی
بی دست هم به کوری چشم یزیدها
امشب، برای کودک قلبم بغل شوی!
دستور صاف و ساده ی عشقی که بر زمین
نازل شدی به خلق، وَ باید عمل شوی
مجهول این جهانی و هرگز نمی شود
با دست های کودک ادراک، حل شوی
هرگز، کسی به پای وفایت نمی رسد
تقدیرت این شده ست که ضرب المثل شوی!
آقا، مرا ببخش اگر بد سروده ام
باید برای دفتر شعرم، غزل شوی!
شاعر : سید اکبر سلیمانی
- دوشنبه
- 30
- دی
- 1392
- ساعت
- 5:50
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سید اکبر سلیمانی
ارسال دیدگاه