چقدر آرد نشسته است روي دامانت
فداي گردش دستاس آسيابانت
از آن زمان که تو را از بهشت آوردند
نشسته اند ملايک سر خيابانت
هميشه فصل بهاري هميشه سرسبزي
اگر چه پر شده از برگ زرد گلدانت
ببين که پلک خدا هم به هق هق افتاده است
به گريه هاي کبود بدون پايانت
سر مزار تو حتّي مدينه محرَم نيست
خدا براي همين است کرده پنهانت
الا مسافر گندم نخوردهي دنيا
چقدر آرد نشسته است روي دامانت
شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان
- پنج شنبه
- 10
- بهمن
- 1392
- ساعت
- 8:0
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
علی اکبر لطیفیان
ارسال دیدگاه