وقتی که آفتاب تو بر بام نیزه بود
گرمای چشم های تو آرام نیزه بود
سرمست عشق بود نسیم از شراب تو
تا جرعه های ناب تو در جام نیزه بود
تا جلوه کرد برق تو در چشم گرگ ها
آهوی چشم ناز تو در دام نیزه بود
تلخ ست گر چه طعم تلاوت به نی، ولی -
شیرینی صدای تو در کام نیزه بود
خاکستری ست رنگ معمّای چهره ات
صد نکته در هوای پر ایهام نیزه بود
گل کرد طبع عاطفه ی من، غزل ترین
مضمون سرخ شعر به الهام نیزه بود
شاعر : سید مسیح شاه چراغی
- دوشنبه
- 28
- بهمن
- 1392
- ساعت
- 16:41
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سید مسیح شاه چراغی
ارسال دیدگاه