بی تو شمرده ایم هزاران سپیده را
این لحظه های مبهم در هم تنیده را
هر شب برای عشق به چالش كشیده ایم
این چشم های مضطرب خواب دیده را
امسال در دو سوی خیابان نشان زدیم
این سروهای از غم عشقت خمیده را
ما منتظر كه وصل تو آرامشی دهد
سیلاب بغض های به باران رسیده را
انگورها شراب شدند و دوا نكرد...
مستی، جنون این همه طاقت بریده را
ای آفتاب گمشده در پشت ابرها
پیدا شو و بپاش به ظلمت سپیده را
شعر فراقت ای گل من از غزل گذشت
طولش مده برای خدا این قصیده را
آقا! برای آمدنت نذر كرده ایم
این چشم های خسته ی مهدی ندیده را
شاعر : وحیده افضلی
- چهارشنبه
- 30
- بهمن
- 1392
- ساعت
- 6:19
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
وحیده افضلی
ارسال دیدگاه