دست دل را می فشارم چون که پابند علی ست
من خدا را دوست دارم چون خداوند علی ست
پیش ما حرص بهشت و غصّه ی دوزخ یکی ست
پرده بردارید این دل آرزومند علی ست
گل نمی خندد اگر بی بهره باشد از بهار
تا دل من وا شود محتاج لبخند علی ست
ناله از نی چون بر آید می شود از نی جدا
نیست در بند رهایی آن که در بند علی ست
از علی پرسیدم و گفتند: مانند خداست
از خدا پرسیدم و گفتند: مانند علی ست
عاشق کوی علی را ترس رسوایی کجاست
بیم ننگش نیست هرکس آبرومند علی ست
آب اگر آب حیات ست و اگر شط فرات
تا ابد شرمنده ی لب های فرزند علی ست
شاعر : جواد زهتاب
- چهارشنبه
- 30
- بهمن
- 1392
- ساعت
- 7:39
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
جواد زهتاب
ارسال دیدگاه