از کلام شما نوشتن سخت
از پیام شما نوشتن سخت
از قیام شما نوشتن سخت
از مرام شما نوشتن سخت
از کلامی که متن قرآن است
از پیامی که اوج ایمان است
از قیامی که مرگ طوفان شد
از مرامی که اوج عرفان است
یادگارت چقدر آقا بود
چهره اش مثل ماه زیبا بود
فرق بشکسته ، پهلویی پرپر
نوه ی مرتضی و زهرا بود
حرفی از عهدی از ازل می زد
حرف اهلی من العسل می زد
هو زنان یا علی علی گویان
حرف شمشیری از جمل می زد
لحظه لحظه نگاهتان غربت
هم نشین و پناهتان غربت
عمق چشمت همیشه دلتنگی
سهم روی چو ماهتان غربت
خطبه هایت همیشه طوفان بود
درد غربت برایت آسان بود
یادی از کوچه ی بنی هاشم
سهم چشمت همیشه باران بود
سهم چشمی که شاهد غم بود
شاهد کوچه های ماتم بود
شاهد چادری پر از خاک و
دستِ بر پهلو و قدی خم بود
پاره پاره دل ولی الله
گریه گریه نگاه ثار الله
لخته های جگر میان تشت
زینب و اشک چشم و سوز و آه
گفتی آن لحظه های پایانی
با نگاهی حزین و بارانی
زینبم عصر واقعه تنها
بین یک دسته گرگ مهمانی
"تشنه" تشنه ، خمیده از ماتم
می شوی غمگسار اهل حرم
بسته ی دست بی حیائی ها
بی کس و بی معین و بی محرم
- شنبه
- 1
- بهمن
- 1390
- ساعت
- 8:3
- نوشته شده توسط
- وحید محمدی"تشنه"
دوست
ممنون از مطالب مفيد وارزشمندتون
با اجازه يكي از شعرها را كپي برداري كردم شنبه 1 بهمن 1390ساعت : 15:23