از کِی غروب غمگین بود؟ از کِی غروب غمگین شد؟
این گونه بود از آغاز، یا نه، نبود بعد این شد؟
از کِی غریب ها در او، چشمان خویش می شویند
در چشم عاشقان آیا از کِی عزیز، چندین شد؟
از کِی چنین تبِ سرخی، بر سجده گاهِ روز افتاد؟
او را که بود نفرین کرد، یا خود چه کرد نفرین شد؟
شاید فقط تماشا کرد، شاید فقط تماشا بود
روزی که از سرِ مردان، تقدیر خاک رنگین شد
آری فقط تماشا بود، وقتی حسین در میدان
چندان جوانِ شیرین داد، تا کامِ مرگ شیرین شد
پشت سر برادرها وقتی دعایشان می کرد
آیا شنید زینب را، آیا برایش آمین شد؟
آری نشست و زَد بر سر، تا کارها گذشت از کار
تا دشت از نفس افتاد، تا ذوالجناح بی زین شد
پیش از چنان غمی هرگز کِی بود این چنین غمگین؟
نه، نه، غروب پیش از این، غمگین نبود، غمگین شد
شاعر : علی لواسانی
- سه شنبه
- 6
- اسفند
- 1392
- ساعت
- 14:41
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
علی لواسانی
ارسال دیدگاه