• پنج شنبه 1 آذر 03


غزل امام حسن مجتبی(ع) -( همرنگ پائیزى ولى فصل بهارى )

2600
2

 همرنگ پائیزى ولى فصل بهارى
سبزینه پوش خطّه ی زرّین تبارى
جود و كرم بیرون منزل صف گرفتند
در كیسه آیا نان و خرمایى ندارى؟
جبریل پر وا كرده و با گردنى كج
شاید میان كاسه اش چیزى گذارى
وقت عبور از كوچه هاى سنگى شهر
آقا چرا بر دست خود آئینه دارى؟
در گرم دشت طعنه ها دل را نیاور
من كه نمى بینم در این جا سایه سارى
از خاطرات سرد و یخ بندان دیروز
امروز مانده جسم داغ و تب مدارى
بر زخم هایى كه درون سینه ی توست
هر شب سحر با اشك مرهم مى گذارى
یك كربلا روضه به روى شانه خود
توى گلو هم خیمه‏اى از بغض دارى
تشتى كه پاى منبر تو سینه زن بود
حالا چه راه انداخته داد و هوارى
دستم دخیل آن ضریح خاكى تو
شاید خبر از گمشده مرقد بیارى
وقت زیارت شد چرا باران گرفته؟
خیس ست چشم آسمان انگار، آرى
من نذر كردم بعد از آنى كه بمیرم
مخفى شود قبرم به رسم یادگارى
 

شاعر : روح الله عیوضی

  • چهارشنبه
  • 7
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 6:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران