دیگر رهایم کن برادر آخر راه ست
باید تو را در بر بگیرم وقت کوتاه ست
من می روم امّا چرا این قدر سنگین ست
دلشوره ای که در ضمیر ناخود آگاه ست
بر من بِدم از بازدم های شفا بخشت
آیینه ی خشنودی ام لب تشنه ی «آه» ست
گفتم چرا نامردی این قوم بسیارست
دیدم جواب تو فقط «الحمدالله» ست
افتادن بی دست از مرکب چه آسان بود
امّا جدایی از برادر سخت جانکاه ست
شاعر : سید مهدی موسوی
- شنبه
- 10
- اسفند
- 1392
- ساعت
- 15:0
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سید مهدی موسوی
ارسال دیدگاه