• شنبه 3 آذر 03


غزل امام حسین(ع) -( برگی از آسمان زمین افتاد، روی دستان باد می چرخید )

1383

 برگی از آسمان زمین افتاد، روی دستان باد می چرخید
میوه ها را کلاغ ها بردند، استخوان های باغ می لرزید
بغض تاریخ و غم تراکم کرد، درگلو عاشقانه ها یخ زد
چرخ، چرخید و آسمان جا خورد، دل تهی کرد و ابر نعره کشید
افتضاحی دوباره از مردم، سیب سرخی و یا کمی گندم...
بازخوردِ حماقت قابیل، گلّه ای گرگ در لباس سپید
خون سهراب ها به جوش آمد، چشم هایی نشانه ی غیرت
صف کشیدند گلّه ای کفتار، حُر به مانند شیر می غُرید
با لب تشنه در کشاکش جنگ، گرمی تیر و نیزه را حس کرد
چهره اش رنگ عاشقانه گرفت، روی ماه حسین را می دید
ناگهان چون پرنده ای پر زد، ماتمی بس عظیم شعله کشید
رفتنش رنگ و بوی سرخی داشت، هر طرف را غروب می پاشید
جسم هایی بدون نام و نشان، زخمی و پاره پاره و بی سر
طاقت روزگار را خشکاند، دردِ بسیار و رنج های شدید
ناله هایی میان آتش و دود، دشت را زرد و قهوه ای می کرد
روز را سرد و بدتر از دیروز، دست و پای زمانه می لرزید
رنگ رخسار کوچه ها شب شد، یک شبه پشت نخل ها خم شد
آسمان رنگ سوگواره گرفت، درد او را کسی نمی فهمید
روزهایی پراز محرّم بود، قلب تاریخ را به خون آلود
بیت ها را عقیم و ناقص کرد، شعر شوریده شد دوباره شهید
تا ابد فال قهو ه ها بد شد، کام ها خشک و تلخ و بغض آلود
بر زبان زمانه جاری شد ، لعنت و مرگ بر سپاه یزید
 

شاعر : سید مهدی نژاد هاشمی

  • شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 16:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران