دو سه ماه است دلم قحطی باران شده است
حال دل زارشده مثل بیابان شده است
درنبودت چقدر طعنه شنیدیم آقا
داغ هر شیعه ی تو ماتم حجران شده است
بعد تو سنگ صبورم حرم سلطان بود
بانی دردو دلم شاه خراسان شده است
در سرم نیست به جز آرزوی نوکریت
سد راه به خدا بار گناهان شده است
چاره را در نمک روضه مادر دیدم
بعد هر فاطمیه مشکلم آسان شده است
روضه این است که ناموس خدا روی زمین
بین یک کوچه تاریک هراسان شده است
عرش لرزید به خود فاطمه از پا افتاد
ذکر مادر به رو خاک حسن جان شده است
پسرم قول بده تا که نگویی به پدر
مادرت خاک نشین گشته و نالان شده است
وسط روضه دلم یاد محرم افتاد
چه کنم شعر من انگار پریشان شده است
عمه جان میدود و خویش سپر میسازد
هدف زجر فقط گوش یتیمان شده است
سر توبر روی نیزست ولی زینب تو
در نبودت چقدر بی سرو سامان شده است
کربلا منطق هر مساله را بر هم زد
شاهد جمله من ساقی عطشان شده است
شاعر : علبرضا رشادتی
- سه شنبه
- 13
- اسفند
- 1392
- ساعت
- 8:11
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
علبرضا رشادتی
ارسال دیدگاه