• جمعه 2 آذر 03

 حمید رمی

شعر مدح حضرت زینب(س) -( مثل رنگين كماني از پسِ ابر ، روي دامان عشق افتادي )

2272
0

مثل رنگين كماني از پسِ ابر ، روي دامان عشق افتادي
اشك شوق حسين را ديدي، وَ مِي ناب را نشان دادي
زينت خانواده ي عصمت !... ، دختر نور ، دختر دريا !...
با اصالت ترين نواده ي وحي، خواهر عشق، مادر بابا...!
تا كه گل هاي باغ كامل شد ، تا كه نور جمال تو تابيد
ماه با ديدنت تبسّم كرد ، عازم پشت كوه  شد خورشيد
آمدي و به جلوه آوردي،عشق خورشيد را به يك مهتاب
دامنت را  ستاره باران  كرد ،  خنده ي  آسماني  ارباب
لايي لايي خواب شيرينت ، طبق معمول عشق با عشق است
گفته اي بين گاهواره ي خويش،مهد دست حسين را عشق است
حلقه ي اشك شوق يار آمد، زلف هايت به پيچ و تاب افتاد
تا كه بوسه گرفت از تو پدر ، دهن  جبرئيل  آب  افتاد
نازهاي دخترانه اي داري، دست هاي علي خريدار است
فاطمه پاي گاهواره ي تو ، تا  بلنداي  فجر  بيدار است
وصف هركس به قالب مدح است، درقبال تو اينكه تكراري ست
تو كه خود منحصر شدي در خويش،مدح تو درمصيبتت جاري ست
در هياهوي بزم نامحرم  ، چه وقاري چه شوكتي داري
اي حجاب از حجاب تو زنده،چه حيايي چه عفّتي داري
هيبت تو به عالمي فهماند، عصر طاغوتيان سرآمده است
چقدَر استوار  بودي  كه  همه گفتند :  حيدر آمده است
جمله ي مَا رَاَيتُ اِلّايت ، فكر تاريخ را به هم زده است
عشق هم در كلاس عاشقي ات،بهر شاگردي ات علم زده است
نوري از خطبه ات تلالؤ كرد، شام تاريك صبح روشن شد
تا كه بغض گلوت پيدا شد،نيزه مشغول روضه خواندن شد
در  بلنداي  سرخي  مغرب  ،   آسماني  سياه  پيدا  شد
شعله ها  تا  كمي فرود آمد ،  دامني سوخته  هويدا شد
نيزه ها شاهدند كعبه ي درد، صبر تو آيتي زِ صبر خداست
انده ام كه چرا  پس از گودال ، زندگاني هنوز پابرجاست
خطبه هايت به ما نشان دادند، دختر شير، شير بايد شد
به ستمديده ها خبر دادي ، در (اسير)ي امير  بايد  شد

شاعر : حمید رمی

  • پنج شنبه
  • 15
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 4:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران