كينه ها شعله شد و بال و پرش را سوزاند
گرمي هيزم و آتش سپرش را سوزاند
سپرش تاب و تحمل به خود آخر نگرفت
قنفذ و ميخ در آمد پسرش را سوزاند
با همان حالت بشكسته ز دل آه كشيد
ناله ي بي رمقش دور و برش را سوزاند
تا كه حيدر گل خود را چو لگد مال بديد
بار غم آمد و آنجا كمرش را سوزاند
اخر آن ناله ي مظلومه چنين كرد مرا
پشت در سينه ي هر سينه زنش را سوزاند
شاعر : محمد دیلمی
- سه شنبه
- 20
- اسفند
- 1392
- ساعت
- 5:6
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمد دیلمی
ارسال دیدگاه