• دوشنبه 3 دی 03

 رضا باقریان

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( میان حنجره ام بغض بی صدا دارم )

2931
0

 میان حنجره ام بغض بی صدا دارم
 و بینِ خواب، سحرها ستاره می بارم
 زمانه با منِ مضطر نکرد همدردی
 زمانه کرد چنانکه هنوز تبدارم
 نه می شود که بگویم، نه می شود گریم
 نه می شود بنِویسم، که سخت بیمارم
 اگرچه زنده ام و می کشم نفس، اما
 شهید سینه زخمی و درب و دیوارم
 خدا کند که کسی نشنود صدایم را
 چگونه پرده من از راز کوچه بردارم
 خدا کند که دگر مادری زمین نخورد
 که من هنوز از آن ماجرا عزادارم
 کنار مادرم افتادم از نفس، وقتی
 میانِ کوچه زمین خورد دلبر و یارم
 *****
 رسید روضه به اینجا که مادرم افتاد
 تمام دار و ندارم برابرم افتاد
 خدا گواست پدر را خمیده تر دیدم
 صدای ناله مادر که در حرم افتاد
 تمام موی سر من سفید شد، زینب
 دمی که بال و پر یاس پرپرم افتاد
 وَ آن زمان که عدو مادر مرا می زد
 مدینه بود که در کوچه بر سرم افتاد
 به ضربه ای که نفس راه کوچه را گم کرد
 شبیه بال و پر مادرم، پرم افتاد
 هنوز هم که هنوزه تنم عطش دارد
 مریض گشتم و لرزه به پیکرم افتاد
 میان خواب تنم مثل بید میلرزید
 از آن زمان، که در کوچه مادرم افتاد

شاعر : رضا باقریان

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 5:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران