• سه شنبه 4 دی 03


شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( آن خیره سر که نعره ز هر سو کِشید و رفت )

2267
1

 آن خیره سر که نعره ز هر سو کِشید و رفت
از دست فاطمه سند او کِشید و رفت
در کوچه ای که جای طلوع و غروب نیست
خورشید را به کنده زانو کِشید و رفت
وقتی که دید سیلی او هم اثر نکرد
انگار که تازه نقشه ی بازو کِشید و رفت
انگار پشت در ثمر مصطفی نبود
درد لگد به سینه و بازو کِشیدو رفت
از دور و بین تماشای آن پلید
دیدند حُرم شعله به گیسو کِشید و رفت
افتاده بود مادرمان زیر دست و پا
گرگی رسید و پنجه به ابرو کِشید و رفت
می گفت زیر لب به علی روز بیعتت
او را به ریسمان هیاهو کِشید و رفت

  • پنج شنبه
  • 22
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 7:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران