تو زهره ای و به پایت ستاره افتاده است
به سجده پای تو مریم و ساره افتاده است
هنوز داغ تو گرمی جان خورشید است
به جان گریه کنانت شراره افتاده است
برای روضه ی کوچه کنایه هم کافی است
اگر فقط بشود این اشاره...افتاده است
فلانی آمد و در کوچه راه را سد کرد
قباله پاره شده یک کناره افتاده است
و زیر پای کسی چادرت لگد می خورد
و راستی چه شده گوشواره افتاده است
میان کوچه اگر یک قباله پاره شده
به کربلا بدنی پاره پاره افتاده است
هنوز بال و پرت زیر پاست ای بانو
به جان بی کفنت ده سواره افتاده است
شاعر : محسن حنیفی
- پنج شنبه
- 22
- اسفند
- 1392
- ساعت
- 7:48
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محسن حنیفی
ارسال دیدگاه