بستر شهادت
زمینه
توی دستام جونی نمونده
کسی نمیدونه چه حالی دارم
توی رگهام خونی نمونده
کسی نمیدونه چه حالی دارم
میسوزه زخم بازو زخم سینه ، گله دارم من از شهر مدینه
برای موندنم چاره ندارم
کسی نمیدونه چه حالی دارم
روزای من شبیه شام تاره ، علی بدون من بی کس و یاره
سر مو روی شونه هات میذارم
کسی نمیدونه چه حالی دارم
توکوچه بی پناه شدم ، بپای تو فدا شدم
******
واسه زینب تو بیقرارم
کسی نمیدونه چه حالی دارم
دیگه غصه و غم شده یارم
کسی نمیدونه چه حالی دارم
چرا چشات علی جون نگرونه ، روزگارم که این جور نمیمونه
برای غربتت آروم ندارم
کسی نمیدونه چه حالی دارم
شبای رفتنم دیگه رسیده ، ز غم و غصه ها قدم خمیده
بیا بمون تو این شبا کنارم
کسی نمیدونه چه حالی دارم
تموم حاصل دلم ، شدی تو قاتل دلم
******
دیگه طاقت درد و ندارم
کسی نمیدونه چه حالی دارم
بخدا مثه ابر بهارم
کسی نمیدونه چه حالی دارم
دیدی آخرش جونم فداشد ، خونمون مثه کرب و بلا شد
بخدا دیگه توون ندارم
کسی نمیدونه چه حالی دارم
میچکه اشک چشمات روی گونم ، برا حسینمون دل نگرونم
بیاد کربلا روضه میخونم
کسی نمیدونه چه حالی دارم
کبوتر مسافرم ، ولی شکسته شد پرم
شاعر : هاشم محمدی آرا
- پنج شنبه
- 22
- اسفند
- 1392
- ساعت
- 14:37
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
هاشم محمدی آرا
ارسال دیدگاه