بستر شهادت
زبانحال حضرت زهرا (س)
زمینه
من با روی ، کبود و سیاهم سپاه تو هست
تو پناه ، همه هستی من پناه تو هستم
سر بلندم ، که اول شهیده تو راه تو هستم
علی جان علی جان
همدم درد من شده فراغ ، هیچکی نمیگیره ازم سراغ
ببین علی مهر ولایت و ، نقش رو سینم شده میخ داغ
برام دیگه بال پری نیست علی جان علی جان
هیچکی مثل من حیدری نیست علی جان علی جان
******
تا شنیدن ، که من فاطمه ام ضربه هاشون شدید شد
زنده موندن ، دیگه بعد از اون روز برامن بعید شد
پشت در بود ، که با یک لگد محسن من شهید شد
علی جان،علی جان
به دستای طناب سپردنت ، کشون کشون رو خاک ها بردنت
انقدر منو جلو چشات زدن ، تا آخر از پا در آوردنت
برام دیگه بال پری نیست علی جان علی جان
هیچکی مثل من حیدری نیست علی جان علی جان
******
خونه مونو ، به آتیش کشیدن همه پیکرم سوخت
ای قرارم ، نبودی ببینی که بال و پرم سوخت
بین آتیش ، صدا میزدم که بیا معجرم سوخت
علی جان،علی جان
گریه پس از رفتن من نکن ، صحبتی از من با حسن نکن
خیلی حواست باشه که منو ، جلو چشم حسین کفن نکن
برام دیگه بال پری نیست علی جان علی جان
هیچکی مثل من حیدری نیست علی جان علی جان
شاعر : میثم میرزایی
- پنج شنبه
- 22
- اسفند
- 1392
- ساعت
- 15:6
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
میثم میرزایی
ارسال دیدگاه