بزم عشق است ودلم درتب وتاب است اینجا
مرهم زخم دلم اشک کباب است اینجا
باغ سرسبز دلم گرکه صفائی دارد
عطر این باغ ازین طرفه گلاب است اینجا
زعزاخانه زهرا وعلی تا ملکوت
ناله با آه نهان پا به رکاب است اینجا
بس که طوفان غم و درد نشسته است به دل
دل سرگشته ما خانه خراب است اینجا
محفل سوختگان حال وهوائی دارد
لذتی درنمک اشک کباب است اینجا
با جگر سوختگان شمع محبت می گفت
به خدا قطره ای ازاشک، حساب است اینجا
غم فردا نخورد، برسرسجّاده عشق
چشمه چشم هرآن کس که پرآب است اینجا
چه غم از تاب وتب روز قیامت دارد
تا «وفائی» دل ما در تب وتاب است اینجا
التماس دعا
شاعر : استاد سید هاشم وفایی
- سه شنبه
- 27
- اسفند
- 1392
- ساعت
- 15:12
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه