صدای دل شكنت آتشم زده
اندوه و غصه و محنت آتشم زده
تنها نرو ز پیش پدر، رحم كن، بمان
این گریه های هم سخنت... آتشم زده
مادر شنیده ام كه به مسجد چه كرده ای
لحن كلام بت شكنت آتشم زده
من زینبم، صبورترین دخترم ولی
خون به روی پیرهنت آتشم زده
هربار آمدم به ملاقات محضرت
گل زخم های روی تنت آتشم زده
ماندم كه بر كدام غمت ناله سردهم
حال پدر، فدك، بدنت آتشم زده
وقتی پدر برای تو تابوت ساخته
یعنی خزان شده چمنت آتشم زده
حالا من و دوتا كفن و غصه ها ولی
داغ حسین بی كفنت آتشم زده
گر چه در این جهان شده ام عاشق حسین
اما غریبی حسنت آتشم زده
شاعر : محمد مهدی روحی
- سه شنبه
- 5
- فروردین
- 1393
- ساعت
- 5:57
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمد مهدی روحی
ارسال دیدگاه