باد ها رنگ خزان برچمنش آوردند
طعنه ها اشک به بیت الحزنش آوردند
چادر پاره خبر می دهد از سر درون
زیر چادر چه به روز بدنش آوردند
این سه ماه از همه پیکر او خون میریخت
زخمها لاله سوی پیرهنش آوردند
چوب گهواره به تابوت مبدل شده بود
چه بلایی سر مادر شدنش آوردند
جای مسمار و در سوخته وتاول و زخم
طرح هایی ست که بر روی تنش آوردند
همه دیدند که لکنت به سراغش آمد
حرف سیلی که به پیش حسنش آوردند
مثل یک مار گزیده به خودش می پیچید
باد ها رنگ خزان بر چمنش آوردند
شاعر : سید پوریا هاشمی
- چهارشنبه
- 6
- فروردین
- 1393
- ساعت
- 6:56
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سید پوریا هاشمی
ارسال دیدگاه