• پنج شنبه 13 اردیبهشت 03


غزل امام رضا(ع) -( سر از لبریزی نامت چنان مسرور می رقصد )

5778
8

 سر از لبریزی نامت چنان مسرور می رقصد
که جشن گندم ست انگار و دارد مور می رقصد
چه کرده جذبه ی چشم تو با آغوش این غربت
که زائر قصد اینجا می کند، از دور می رقصد؟
تمام خاک اینجا بوی آهوی خُتن دارد
اگر عطّار، در بازار نیشابور می رقصد
چنان در دستگاه شوقت افتاد اختیار از کف
که با ساز همایونت کبوتر شور می رقصد
دوتا چشم پریشان بر ضریحت بستم و حالا -
دوتا ماهیِ قرمز در پس این تور می رقصد
به شوق لمس دستان تو از بسیاری مستی
سه دانه دل میان سینه ی انگور می رقصد
شفا از سمت آن دست مسیحایی اگر باشد
فلج دَف میزند، کر می نوازد، کور می رقصد
 

شاعر : جواد اسلامی

  • پنج شنبه
  • 7
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 14:4
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



احمد دیوسوار

شعر دیگری برای امام خوبی ها
وزن و عروض و قافیه ها دست من که نیست
این بیتهای سرزدهمامور وصف کیست؟
وقتی مرا سرودنتان فتح میکند....
مفعول و فاعلات و مفاعیل دیدنیست
هرشب میان خواب من از دست می روی
امشب دمی کنار غزلهای من بایست
پر میزند دلم به هوای مناره ها
با وزن ناب و شور غزلهای قرن بیست
در اضطراب کمتر از آهو که نیستم
چون ضامنم شوی قفس و آسمان یکیست
در پیچ و تاب خلوت بن بست های تلخ
آن قمری ام ،که وصف تو را با ترانه زیست
در دستهای گرم تو دل سبز میشود
من مانده ام که اینهمه دکتر برای چیست

سه شنبه 15 آبان 1397ساعت : 11:44

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران