• یکشنبه 4 آذر 03


غزل امام رضا(ع) -( خادمت پشت در قصر خبر مي خواهد )

2333
3

 خادمت پشت در قصر خبر مي خواهد
از شب مبهم اين فتنه خبر مي خواهد
کاش آن خوشه ی مسموم زبانش مي گفت:
لب شيرين تو انگور مگر مي خواهد؟
تو عبا روي سرت مي کشي و پا به زمين
رفتنت تا به در خانه هنر مي خواهد
اي جگر گوشه که در حجره ی غم تنهايي
زهر از جان تو انگار جگر مي خواهد
دل تو سوخته از درد به خود مي پيچي
لب خشکيده ی تو ديده ی تر مي خواهد
خوب شد اين که جوادت به کنارت آمد
پدر از نفس افتاده پسر مي خواهد
لحظه ی رفتن خود در نظرت مي آمد
روضه ی مرد غريبي که نفر مي خواهد
ياد آن حرف تو با ابن شبيب افتادم
ياد آن دشنه که از جد تو سر مي خواهد
 

شاعر : محمد امین سبکبار

  • پنج شنبه
  • 7
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 14:8
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران