ای گل هجده بهار مرتضی
ای دلیل حال زار مرتضی
ای همین چند روزه مهمان علی
کوثر خونین قرآن علی
خیز و یک لحظه کنار من نشین
مرتضی را در کنار خود ببین
کن خموش از گریه زینب دخترت
چشمش افتاده به خون بسترت
آینه برگو ترک خوردی چرا
نام من بردی کتک خوردی چرا
برگ گل گلچین گلابت را فشاند
پشت در از تو دگر چیزی نماند
ناله ات را حوریان در استماع
تا دم مرگت زمن کردی دفاع
مهر تو دین را اصول و قاعده است
هر چه می گویم مرو بی فائده است
می شود هر روز درد تو شدید
کرده ام از ماندنت قطع امید
ای دل و جان علی در قبض تو
از چه دیگر ایستاده نبض تو
بعد تو ای باوفایم فاطمه
مردۀ زنده نمایم فاطمه
- شنبه
- 9
- فروردین
- 1393
- ساعت
- 6:14
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه