• دوشنبه 3 دی 03


شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( یاد روزی که روضه وا شده بود )

2472

 یاد روزی که روضه وا شده بود
همه خانه کربلا شده بود
چرخ می زد جهان به دور سرم
حور محصور شعله ها شده بود
دست های خدا به بند طناب
سر قلاده ها رها شده بود
در چوبی به شعله ها می سوخت
کمی از لنگه اش جدا شده بود
ضرب پا بود که سمت در می رفت
میخ در بین سینه جا شده بود
مادرم داد زد بیا فضه
غنچه از ساقه اش جدا شده بود
نفسش را گرفت یکی از آن
دنده هائی که جا به جا شده بود
خاطرم هست ظهر عاشورا
کربلا محشری به پا شده بود
مادرم بین قتلگه آمد
وقتی سر از بدن جدا شده بود
بدنش را که زیر و رو کردند
استخوان ها که آسیا شده بود
پیرهن کهنه هم به غارت رفت
کفنش تکه بوریا شده بود

شاعر : مجید احدزاده

  • شنبه
  • 9
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 6:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران