• جمعه 2 آذر 03

استاد سید هاشم وفایی

شعر شهادت حضرت رهرا(س) -( ای آفتاب روشن و پرنور خلقت )

4182

ای آفتاب روشن و پرنور خلقت
وی ماسوا را معنی و منظور خلقت
یا فاطمه ای آن که تو ام الکتابی
دنیا تمامی ذرّه و تو آفتابی
ای یازده آئینه در آئینۀ تو
وی منبع نور خدائی سینۀ تو
من معنی و منظور منشور تو هستم
من آخرین آئینۀ نور تو هستم
شد نام تو ذکر لب هر روز و شامم
برتو درود من ، نثار تو سلامم
ای مادر غمگین و هجده سالۀ من
نذر تو باشد تا قیامت نالۀ من
من مهدیم ماتم نشین غربت تو
تنهای تنهایم کنار تربت تو
سیل سرشکم گر دهد امشب امانم
تنها مصیبت خوان این قبر نهانم
بغض نهان من گره شد در گلویم
بگذار تا درد دل خود را بگویم
گریم بیاد آن همه صبر تو مادر
هر شب شدم پروانۀ قبر تو مادر
صحن دل و جانم سیه پوش تو باشد
اشکم چراغ قبر خاموش تو باشد
اشک امیر المومنین اینجا چکیده
بر تربتت از اشک او لاله دمیده
من از خزان باغ تو آتش گرفتم
در شعله های داغ تو آتش گرفتم
عمری است می سوزم ز داغ و ماتم تو
آتش گرفته جانم از عمر کم تو
آنان که پهلوی تو را مادر شکستند
دستان بابای مرا پیش تو بستند
در بین دود و آتش و دیوار خانه
دشمن چرا می زد تو را با تازیانه
خون دل از غم های تو جن و ملک خورد
برگوشۀ چشمت چرا زخم فدک خورد
تو نخل ایثار ولی بازو شکسته
آسوده باش ای مادر پهلو شکسته
من وارث شمشیر تیز انتقامم
مادر دعا کن بر ظهور و بر قیامم
از بس ز داغ تو قرین آه و دردم
در هر نمازم قاتلت را لعن کردم
عهد وفائی بسته ام با دوست مادر
حکم ظهور من به دست اوست مادر

 

شاعر : استاد سید هاشم وفایی

  • شنبه
  • 16
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 13:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران